دهرآشوب

ساخت وبلاگ
 

گاهي يك نواي ترك، جان را جاني مي كند.

سن  گدنجه  يك سوز قالدوم

باشومو بلايه سالدوم

آما

بولا مادوم يار.

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و دوم آذر ۱۳۹۵ساعت 10:14  توسط راحله ابراهیمی  | 
دهرآشوب...
ما را در سایت دهرآشوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dahrashooba بازدید : 99 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 16:38

  رييس موسسه اي كه پشت اش به پدر فلان شده اش كه چندين دوره نماينده ي مجلس مي باشد، گرم است، با پيراهن سرمه اي رنگي كه به تن داشت، از شدت داد و فرياد بر سر اينجانب در آستانه ي انفجار بود كه همكاران به ضرب و زور سعي در آرام نگه داشتن او داشتند. آن طرف تر سرکارخانمی درحال تورق کتاب تالیفی بود. اين تكه دهرآشوب...
ما را در سایت دهرآشوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dahrashooba بازدید : 99 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 16:38

  گاهي امري در نزد فردي "بديهي" است. در نزد شخص ديگر مشروط به طي مراحلي است چند. طي مراحلي كه در منطق قديم آن را "فكر" مي نامند. حركت ذهن از مجهول به معلوم. براي فردي كه اين امري بديهي است تمام اين مراحل به صورت يكجا و در "آن" انجام مي پذيرد.نامش را عده اي "حدس" و عده اي "شهود" ناميده اند كه بي نياز دهرآشوب...
ما را در سایت دهرآشوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dahrashooba بازدید : 91 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 16:38

  باد مي زد و شال اش به سختي روي سرش بند شده بود. خم شد و زيپ چكمه هاي پوستين طور اش را بالاكشيد.به ناخن هاي كشيده و لاك زده اش نگاه كردم. قرمز رنگ بود كه روي دستان سفيدش نما پيدا كرده بود. كتاب جيبي اندازه اي را از جيب سمت راستش در آورد. نوشته شده بود "آيروني". شروع به تورق كرد. مي دانستم آيروني يع دهرآشوب...
ما را در سایت دهرآشوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dahrashooba بازدید : 55 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 16:38

  يك سال پيش از امروز، پنج بهمن مي گذرد. در خداپويي امروز همه قوه به دست در گردش بودند. آيا او خودش اين همه قيل و قال كردني ست؟ يكي گفت بايد به دنبال حداقلي در او  بود چرا نيست در اينجا؟ يكي ديگر مي گفت بايد او را زيست كرد تجربه ي وجودي ولي گريزان بود از تجربه ي زيست خدا. يكي او را باغبان خواند و دی دهرآشوب...
ما را در سایت دهرآشوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dahrashooba بازدید : 93 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 16:38

  گذر می‌کردم از پیچ با ماشینی که تازه خریده بود، سفید رنگ و گران. برفی می زد به صورت اش. از اولین پیچ که گذشتم، نوشته شده بود« دنیا همچون خوابی است که هرکس آن را باور کند، پشیمان می شود». نتوانستم کامل بخوانمش مجددا دور زدم و برگشتم تا کامل شود. کامل شد. با خودم گفتم:انسان که نمی تواند همواره بیدار دهرآشوب...
ما را در سایت دهرآشوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dahrashooba بازدید : 103 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 16:38

  روزي اگر قرار باشد اين نامه را بگشايم و بخوانم. جوري ديگر مي خوانم. با خودم مي گويم كجايي؟شايد كاغذ را سر و ته گرفته اي. حواسم را جمع حرف ربط محترم نامه خواهم كرد ،چرا كه بزرگ كلمات بي همين ربط ها، ناقص اند. روزي اگر قرار باشد آن نامه را بنويسم، منكه نه البته، مي گويم جور ديگر بنويسند. قلم را مي ت دهرآشوب...
ما را در سایت دهرآشوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dahrashooba بازدید : 79 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 16:38

  هوا تازه روشنی می زد. نگاهم را به سقف دوختم.ساعت اتاق مدتها بود که تیک اش از تاک افتاده بود و انگار برای نمایش به تخت دیوار میخ شده بود. همیشه حدس می زدم چه کسی پشت درب است یا چه چیزی در جعبه کادو پیچ است یا رای دادگاه عالی چیست یا او عاشق کیست یا رنگ لباسی که فردا سر کلاس به تن می کند، چه رنگی دا دهرآشوب...
ما را در سایت دهرآشوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dahrashooba بازدید : 87 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 16:38

كارت ملي و گوشي را تحويل بده. باكي كار داشتي؟جناب سرهنگ سليماني. طبقه ي اول، دست راست. صداي سر و صدا، اتاق را نشانت مي دهد.درب چوبي قهوه اي پوسيده باز مي شود. با كي كار داري؟ سرهنگ سليماني. گوشه اتاق دست راست. درب نيمه اي كه تو را ياده فيلم هاي وسترن كه پنج شنبه ها با دايي كوچكت مي نشستيد و مي ديد م دهرآشوب...
ما را در سایت دهرآشوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dahrashooba بازدید : 94 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 16:38